کد خبر: 1223889
تاریخ انتشار: ۲۶ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۱:۰۰
تعطیلات نوروز امسال ۲۰‌هزار‌نفر مصدوم  و ۷۶۹‌نفر کشته برجا گذاشت
رسانه‌ها خبر داده‌اند از ۲۴ اسفند تا بامداد سه‌شنبه، ۱۴فروردین- بازه زمانی ۲۰ روزه- ۷۶۹‌نفر در صحنه‌های تصادف جان خود را از دست داده‌اند. در همین بازه زمانی ۲۰‌هزارو ۲۱۴‌نفر نیز مصدوم شده‌اند. 

جوان آنلاین: رسانه‌ها خبر داده‌اند از ۲۴ اسفند تا بامداد سه‌شنبه، ۱۴فروردین- بازه زمانی ۲۰ روزه- ۷۶۹‌نفر در صحنه‌های تصادف جان خود را از دست داده‌اند. در همین بازه زمانی ۲۰‌هزارو ۲۱۴‌نفر نیز مصدوم شده‌اند. 
اگر دقت کنید رسانه‌ها هر روز اعدادی را با استناد به سخنان مسئولان و ارزیابی کارشناسان اعلام می‌کنند. چرا این اعداد اعلام می‌شود؟ مثلاً رسانه‌ای به نقل از مسئولان مرکز آمار یا بانک مرکزی یا فلان کارشناس درباره نرخ تورم، عددی را اعلام می‌کند یا رسانه‌ها خبر از اوج‌گیری نرخ ارز و سکه می‌دهند و اعدادی در این زمینه اعلام می‌شود. 
ما در طول روز مرتب با این اعداد سر و کار داریم و این اعداد احساسات و عواطف ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد. مثلاً از اینکه قرار است باز رخ تورم ۴۰‌درصدی را پشت سر بگذاریم، حس آشفتگی و ناامنی را تجربه می‌کنیم یا ممکن است دچار خشم شویم. مستأجران از اینکه ارزش پول ودیعه آن‌ها با وجود تورم بالا در طول یک سال بلعیده خواهد شد، شاکی و نگران هستند یا کسانی با زحمت فراوان پولی را پس‌انداز کرده بودند که کالایی بخرند و اکنون با اوج‌گیری قیمت‌ها وقتی می‌بینند دست‌شان به آن کالا نخواهد رسید، احساس حسرت و اندوه را تجربه می‌کنند. طبیعی است ما از اینکه ۷۶۹‌نفر در تعطیلات عید کشته شده‌اند، دچار غم شویم و به خانواده‌هایی بیندیشیم که چگونه عید آن‌ها به عزا بدل شده است و نظایر آن. 
به پرسش آغازین برگردیم. چرا این اعداد در رسانه‌ها اعلام می‌شود؟ ممکن است این سؤال که چرا این اعداد اعلام می‌شود، سؤال از بدیهیات تلقی شود، بسیار خب! با وجود اینکه ما سال‌هاست با چنین اعدادی روبه‌رو هستیم، اما چرا آن‌ها تغییر چندانی نکرده‌اند؟ بگذارید اینطور بگوییم: کسی در جایی هراسان داد می‌زند: آتش! آتش! این داد زدن به خاطر چیست؟ آیا می‌توان پذیرفت داد زدن صرفاً برای داد زدن باشد؟ معلوم است که داد زدن برای داد زدن منطقی نیست. همچنان که «ارائه عدد صرفاً برای ارائه عدد» قابل توجیه نمی‌تواند باشد. ما وقتی داد می‌زنیم آتش! آتش! این داد زدن و هشدار دادن برای این است که در نهایت آتش خاموش شود، البته که کسی صرفاً با اتکا به داد زدن نمی‌تواند آتش را خاموش کند، اما داد می‌زنیم تا فراخوان بدهیم و توانمندی‌ها و ظرفیت‌های دور و بر خود را در جهت خاموش‌کردن آتش به خدمت بگیریم. به عبارت دیگر قرار است آن هشدار، اعلام و داد زدن در خدمت خاموش‌کردن آتش باشد. در اینجا هم وقتی اعلام می‌کنیم که مثلاً آمار کشته‌شده‌های جاده‌ای در نوروز به ۷۶۹‌نفر رسیده، معنای این اعلام و داد به خاطر این است که در این باره چاره‌اندیشی شود، اما وقتی این آمار پایین نمی‌آید، مثلاً سال‌هاست اعلام می‌شود نرخ تورم در اقتصاد کشور دورقمی است یا اعلام می‌شود فلان سال، ۳۰۰‌هزارواندی‌نفر- لطفاً به بزرگی عدد دقت کنید- در جاده‌های کشور مجروح شده‌اند، با این حال می‌بینیم که در سال‌های بعد همچنان به این تعداد افزوده می‌شود. 
همین شواهد عینی نشان می‌دهد متأسفانه ما دچار بیماری فرسایشی «اعلام عدد برای اعلام عدد» شده‌ایم. ما هشدار می‌دهیم که هشدار داده باشیم، اما این هشدار‌ها در چرخه‌های مدیریتی و حل تدریجی بحران قرار نمی‌گیرد و به کار گرفته نمی‌شود. این پدیده نگران‌کننده‌ای است که باید به آن توجه نشان دهیم. مثلاً در سال ۱۳۹۰ میزان مجروحان جاده‌ای ۲۹۷‌هزار‌نفر بوده که در سال ۱۴۰۱ یعنی یک دهه بعد به ۳۶۹‌هزار‌نفر رسیده است و می‌توانید تصور کنید که در این یک دهه چقدر رسانه‌ها درباره بزرگ‌بودن آمار تلفات جاده‌ای هشدار داده‌اند. چقدر برنامه در رسانه‌های دیداری و شنیداری تولید و احتمالاً همایش‌ها و جلسات متعددی در این زمینه برگزار شده است. سؤال طبیعی این است: پس خروجی این همه هشدار و جلسه چه بوده است؟ ما برای چه نشست، جلسه و مصاحبه مطبوعاتی و تلویزیونی برگزار می‌کنیم؟ همه این هشدارها، ارائه داده‌ها و تحلیل‌های بعد از آن، مقدمات و خوراک فکری و کارشناسی برای حل بحران است، بنابراین وقتی می‌بینیم که بعد از دهه‌ها و با وجود هشدار‌ها مسئله‌ای لاینحل مانده است، نشان می‌دهد ما با اعداد برخوردی هیجانی و نه جریان‌ساز داشته‌ایم. 
منظورم از برخورد هیجانی برخوردی است که در آن ممکن است شما چند روزی پدیده یا رخدادی را تعقیب کنید و مثلاً چرایی بروز آن پدیده یا رخداد برای‌تان مسئله باشد، اما به تدریج مشمول مرور زمان شود. مشمول مرور زمان‌شدن یک مسئله از مختصات یک ذهن روزمره و تحریک‌پذیر است؛ ذهنی که نمی‌تواند مسئله را به لایه‌های عمیق‌تر ارزیابی، واکاوی و حل ببرد. در چنین فضایی ممکن است حتی از بروز پدیده‌ای موقتاً غم‌زده شویم، اما، چون از طرفی نمی‌توانیم همواره در حالت غم به سر ببریم و از طرفی نیاموخته‌ایم که مواجهه‌ای متواضعانه، منطقی و تحلیلی با مسئله‌مان داشته باشد و آن را مدیریت کنیم، بنابراین راهی نداریم جز اینکه به اعلام هشدار‌های هرازگاهی بسنده کنیم، اما اشکال این نوع برخورد این است که بزرگی اعداد به تدریج در چشم ما کوچک می‌شود. رسانه‌ای اعلام می‌کند ۲۰‌هزار‌نفر در ۲۰ روز مصدوم شده‌اند و ۷۶۹‌نفر نیز جان خود را از دست داده‌اند، اما ما عموماً تکان مختصری هم نمی‌خوریم. چرا؟ علت در این است که ما دچار بیماری هشدار برای هشدار شده‌ایم و، چون سال‌ها این هشدار‌ها ارائه شده است، بدون آنکه در سامانه حل بحران و چالش قرار گیرد، ناخودآگاه در ذهن جمعی و افکار عمومی و حتی مسئولان امر دیگر نه به عنوان یک مسئله که به عنوان بخشی از رویداد‌های جاری زندگی پذیرفته شده است.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار